نام : میرقاسم
نام خانوادگی : میرحسینی
سال و محل تولد : ۱۳۴۲ـروستای صفدرمیربیک زابل
مسولیت : قائم مقام لشکر ۴۱ثارالله(ع)
تاریخ و محل شهادت : دیماه ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۵ (شلمچه)
حاج میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲در روستای صفدرمیربیک شهرستان زابل چشم به جهان گشود او کوچکترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند . او برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد . پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسدارن درآمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت گردید . ایشان پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگذیده شد. که این دوره را با موفقیت طی نمود .او با شروع عملیات بیت المقدس بعنوان معاون یکی از گردانهای عمل کننده در این عملیات شرکت جست . سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران گردید و پس از فراگیری آموزشهای آن دوره به تیپ ۴۱ ثارالله (ع) پیوست . در سال ۱۳۶۱ بعنوان فرمانده گردان شهید مطهری منسوب شد و پس از شرکت جستن در عملیاتهای چون رمضان و والفجر مقدماتی و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را بعنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع) منسوب کردند. ایشان در عملیات والفجر یک از ناحیه کتف و صورت مجروح گردیدند. او در سال ۱۳۶۲ سنت حسنه پیامبر(ص) را بجای آورده و ازدواج نمود . این سریاز گمنام امام زمان (عج) در عملیات والفجر۳ سه شبانه روز چشم بهم نگذاشت تا این عملیات را سامان دهی کند . در عملیات والفجر ۴ ارتفاعات دره شیلر و پنجوین را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف نمودند . ایشان در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ منسوب شدند و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوریهای فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچاره مسمومیت گازهای سمی و مجروح گردیدند که به پشت جبهه اعزام گردیدند و پس از آن به تهران منتقل شدند . سردار میر حسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت جست تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند . در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر۴۱ثارالله(ع) به او واگذار شد . او در عملیات بدر دو باره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا بشدت زخمی شد . در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا مشرف گردید و در همان سال ایشان به سمت قائم مقامی لشکر ۴۱ثارالله(ع)معرفی شد. در عملیات والفجر ۸ پس از رشادتها و شجاعتهای نیروهای سپاه اسلام و رهبری مقتدرانه فرماندهان و حاج قاسم و همرزمان او شهر فاو آزاد گردید . در کربلای یک ارتفاعات قلاویزان را به همراه نیروهای رزمنده فتح نمودند . در کربلای ۴ که مقدمه کربلای ۵ بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثیهای ظالم را بهمراه همرزمان خود از مرزهای کشور بیرون راندند . سرانجام این سردار رشید اسلام در خاک مقدس شلمچه در عملیات کربلای ۵ پس از سامان دهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
وصیت نامه سردار رشید اسلام
(شهید حاج میرقاسم میرحسینی)
بارخدایا یگانگی ات و اینکه شریک و همتائی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت میدهم . بارخدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول توست شهادت میدهم . و به اینکه حضرت علی (ع)پیشوا و امام اول شیعیان است . و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز حق است شهادت میدهم . بارخدایا به اینکه نظام جمهوری به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ما تحمیل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضی ،اسلامی ،عقیدتی و مکتبی خود دفاع می کنند شهادت میدهم . شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم . به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوخته ام نه به بضاعت و توشه خویش . خدا گواه است توشه ای ندارم . مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته ترین فرزندان این امت ،قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود ، بسیجیان که جزخدا نمی دیدند و جز طریقت خدائی نمی پویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق ، اعمال و حالات خود را از آلودگیها شسته اند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کرده اند . آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده اند .
گزیده ای از وصیتنامه شهید که به همرزمانش
توصیه های نموده است.
سخنی با برادران عزیزم ،همرزمها و همسنگریها ی قدیمی ،مخصوصآ حاج قاسم سلیمانی ،شاید مصلحت و مشیت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در این دار فانی همدیگر را وداع کنیم . لازم دیدم چند جمله به عنوان درد دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درسهایی که حقیر گرفتم و بعضی ها را توفیق پیدا کردم بکار بندم و بعضی ها را دیر متوجه شدم یاد آور می شوم .
۱) در جنگ هستید هیچ برنامه ای از پیامدهای زندگی شما را در امر جنگ و برنامه ریزیهای آن سست و کم مقاومت نکند .
۲) علت عمده بریدن از جنگ و فشار ناشی از آن را در مسائل عقیدتی و روحی پیدا کنید نه در کمبودهای آموزشی ـ کادری و تجهیزاتی برای مثال اگر به قیامت ـ معاد ـ محشر روز رستاخیز معتقد باشیم و باور کنیم همه هست و بر حق حق هم هست ، هرگز از مرگ فرار نمی کنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست ولی چون روح ملکوتی نیست به باورهای حضرت حق رشد کافی نکرده است و فنائی درگاه عبودیت حق نگردیده است و قدرت کافی در برابر فشارهای مادی را ندارند . همیشه دلزدگی ، کدورت ، نیش زبان ، زخم زبان زدن و بعضآ بریدن از جنگ را فراهم می آورد .
۳) هیچ چیزی را به دل راه ندهید به حدی که الله شود و جای الله اصلی را بگیرد که حضرت حق سریعآ از آن دل ، رخت برمی بندد.
۴) راحتی های جنگ را سر همدیگر تقسیم کنید و مشکلات را نیز چنین کنید .
۵) رده های پایین همیشه قوت قلب رده های بالا باشند و بالایها پدر و برادر بزرگ پایینیها .
۶) در پیشگاه خداوند شهادت میدهم بسیجی ها اسوه ها و سنبل رزمندگان زمان انبیاء و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید .
۷) امت حزب الله ، خانواده معظم شهداء ، مفقود الاثرها ، اسرا و جانبازان و سایر افشار که ذیحق انقلاب اسلامی می باشد . به حق همراه امام و مقاوم با امام حرکت کردند و باید برادران بعنوان پیشتازان این حرکت گرمی و نشاط و حرارت و سرعت بیشتر از بقیه داشته باشند .
۸) من حقی بر گردن هیچ کدام از شما ندارم و انتظار دارم مرا عفو کنید و از سایر برادران آشنا برایم حلالیت و عفو طلب کنید و من اگر حقی داشته باشم همه را می بخشم . در پایان صحبت سخنی با مسئولین رده بالاها از لشگر مخصوصآ برادر شمخانی دارم که بنا به صحبت حضرت امام :منتظر نباشید تا قدرت بگیرید حرکت کنید تا قدرت بگیرید . انتظار می رود با توجه به نیاز استان سیستان و بلوچستان و ارزش استراتژیکی آن با بودن کادر موجود در لشگر سرمایه گذاری شود و آنجا در قالب یگان مستقل ولی تحت امر لشگر ۴۱ثارالله (ع) یا هر یگانی صلاح دیدند در جنگ خدمت کند و در راستای ارتش بیست میلیونی گامی بلند برداشته شود .
روحش شاد
شادی روح شهداء صلوات
صفحه قبل 1 صفحه بعد